نمیدانم آخرین بار که مطلب نوشتم کی بود ،مهم نیست ولی الان کاملا اتفاقی کتابی به دستم رسید که چقدر حالات و احوالات نقش اول شبیه من بود با این تفاوت که من از ابتدا حس و حال حیا و عفت در من بوده و همیشه سعی میکردم اینگونه باشم ،راستی بماند که من خودم باعث همه چیزم .....
دلم به حال خودم نمیگویم میسوزد ،کلمه ای هم پیدا نمیکنم برای جایگزاری اماخیلی جدی میگویم من عاشق شدم چه کنم با این عشقی که مورد تمسخر است چه کنم با سنی که هر روز زیادتر میشود ،چه کنم با موهایی که هر روز سفید تر میشوند و چه کنم با آینده ای که مورد تمسخر قرار میگیرم ،خدایا توان بده
- ۰ نظر
- ۲۰ مرداد ۰۲ ، ۰۰:۱۷