خسته و کوفته از کلاس درس بیرون آمد بی خوابی دیشب کلافه اش کرده بود به یاد نداشت که این چندمین شبی بود که بیدار مانده بود
کارها را انجام دهد,آخر قول داده بود ومسؤلیت پذیرفته بود.به ساعتش نگاه کرد هنوز ۴۵دقیقه به وقت اذان مانده بود از دانشکده
بیرون رفت هوا بهاری بود,جماعتی را که قول همکاری داده بودند را دید که چگونه بیخیال پرسه میزدند,اندکی بعد به سمت مسجد به راه افتاد.
موقع نماز شده بود...
همان "جماعت "را صف اول نماز دید!!سرش را پایین انداخت وبه فکر فرو رفت...« … وَ أَوفُوا بِالعَهدِ إنَّ العَهدَ کانَ مَسئُولـاً *
*(سوره مبارکه إسراء آیه 34)
- ۰ نظر
- ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۱۷